پایگاه تخصصی مدکیس بانک؛ راهکار علمی برای تشخیص درست و درمان مؤثر

ی آقای 20 ساله

👨🏼 آقای دکتر کف دستام چند روزه میخاره.

ببخشید ناحیه تناسلی م هم میخاره

خارش شب ها بیشتر میشه  و انقد شدیده که نمیذاره درس بخونم

👨🏻‍⚕️احیانا افراد نزدیکت دچار علائم مشابه نشدن؟

👨🏼 چرا هم اتاقیم تو خوابگاه هم خارش گرفته

دختر 11 ساله برای بثورات خارش دار ثابت که صورت، گردن، تنه و اندام‌ها رو درگیر کرده، به کلینیک پوست اطفال مراجعه میکنه.

این دختر توسط متخصص اطفال خودش با تشخیص درماتیت آتوپیک (AD) درمان شده. براش کرم هیدروکورتیزون 2.5 درصد موضعی تجویز شده بود که به کنترل علائم کمکی نکرده.

مادرش میگه علی‌رغم استفاده از نرم‌کننده‌ها و هیدروکورتیزون، در طول مدرسه به دلیل خارش نمیتونه تمرکز کنه.

از نظر PMH :  آسم متناوب متوسط ​​​​و رینیت آلرژیک  و مادرش سابقه قوی آسم را در خانواده خودش بدون هیچ مشکل پوستی گزارش می کنه.

در معاینه فیزیکی، خشکی گسترده پوست همراه با نواحی پلاک های سفت اگزمایی، که خیلی از اونا با بریدگی های ثانویه و هیپوپیگمانتاسیون هستند، وجود دارن

ی آقای ۴۵ ساله با درد کمر ک مسکن گرفته جای دیگه و بعد دو روز از شدت‌ درد و سرگیجه افتاد زمین و آوردنش اورژانس تنگی نفس داشت شکمش ورم کرده بود و در عرض ده دقیقه بعد از ورود به اورژانس از دنیا رفت.

ی خانم ۳۰ ساله :
👩🏻‍🦳آقای دکتر تب(۳۹ درجه) و گلو درد دارم از دیروز طوری ک نمیتونم غذا قورت بدم

تو این دو روز فقط کمی مایعات تونستم بخورم

وقتی هم که دراز میکشم نفس تنگی پیدا میکنم

🧑🏻‍⚕️الان که ایستادین ک تنگی نفس ندارین؟

👩🏻‍🦳 نه آقای دکتر ندارم

👨🏻‍⚕️دهنتو باز کن ته حلق ت رو ببینم

خب ته حلقش نه اریتم هست نه اگزودا , زبان کوچک و تونسیل هاش هم بزرگ نشده

در معاینه لمس غضروف کریکوئیدش دردناک هست

همچنین لیمفادنوپاتی قدامی گردن داره

دیسترس تنفسی واضح و ترشح بزاق از دهنش هم نداره و علائم حیاتی ش هم استیبل هست پس میتونم بفرستمش رادیولوژی و آزمایش خون هم ازش بگیرم

عکس رادیولوژی لترال گردنش :

لکوسیتوز داره تو آزمایشاتش wbc : 20
با ارجحیت （PMN(88％ (در حالی که نرمالش 50 تا 70 درصد هست)

زنی 22 ساله، مدتی بود که احساس می‌کرد بدنش دیگه مثل قبل کار نمی‌کنه. هر روز صبح با خستگی شدید بیدار می‌شد، انگار نه انگار که خوابیده. مفصل‌های انگشت‌ها و زانوهاش بی‌دلیل درد می‌گرفت و بعضی روزها حتی نمی‌تونست راحت قلم دست بگیره. چیزی که بیشتر از همه ذهنش رو درگیر کرده بود، قرمزی عجیبی بود که روی صورتش ظاهر شده بود، چیزی شبیه بال‌های پروانه که از دو طرف بینی تا گونه‌هاش کشیده می‌شد.

اوایل فکر می‌کرد حساسیت پوستی داره یا شاید از کم‌خوابی باشه، ولی وقتی تب‌های خفیف، ریزش مو و لاغری ناگهانی هم به این علائم اضافه شد، نگرانی توی دلش جدی‌تر شد. روز به روز انگار بدنش در حال جنگ با خودش بود. بعضی روزها انقدر بی‌حال می‌شد که حتی سر کلاس ایستادن براش سخت بود.

سارا کم‌کم از جمع فاصله گرفت، از مهمونی‌ها و فعالیت‌هایی که قبلاً دوست داشت کناره‌گیری کرد. همیشه سعی می‌کرد لبخند بزنه و بگه "خوبم"، اما درونش پر از ترس و سردرگمی بود. اون نمی‌دونست دقیقاً چه چیزی داره اتفاق می‌افته، فقط حس می‌کرد بدنش دیگه مثل قبل بهش وفادار نیست.

خانمی ۷۲ ساله بدون سابقه ضربه، با درد ناگهانی در ناحیه پایین کمر به پزشک مراجعه می‌کند. او بیش از ۲۰ سال است که یائسه شده و سابقه مصرف طولانی‌مدت داروهای کورتونی برای آرتریت روماتوئید دارد. درد او هنگام ایستادن شدیدتر می‌شود و در حالت درازکش کاهش می‌یابد. در عکس رادیولوژی ستون فقرات، شکستگی فشاری در مهره L1 دیده می‌شود. برای بررسی بیشتر، تست تراکم استخوان (DXA) انجام می‌شود که T-score برابر منفی ۳.۲ را نشان می‌دهد؛ معیاری مشخص از پوکی استخوان شدید. تشخیص نهایی، شکستگی ناشی از استئوپروز است و بیمار تحت درمان دارویی با بیس‌فسفونات، مکمل کلسیم و ویتامین D قرار می‌گیرد. این مورد نشان می‌دهد که پوکی استخوان ممکن است تا بروز شکستگی بدون علامت باقی بماند.

زنی 22 ساله، مدتی بود که احساس می‌کرد بدنش دیگه مثل قبل کار نمی‌کنه. هر روز صبح با خستگی شدید بیدار می‌شد، انگار نه انگار که خوابیده. مفصل‌های انگشت‌ها و زانوهاش بی‌دلیل درد می‌گرفت و بعضی روزها حتی نمی‌تونست راحت قلم دست بگیره. چیزی که بیشتر از همه ذهنش رو درگیر کرده بود، قرمزی عجیبی بود که روی صورتش ظاهر شده بود، چیزی شبیه بال‌های پروانه که از دو طرف بینی تا گونه‌هاش کشیده می‌شد.

اوایل فکر می‌کرد حساسیت پوستی داره یا شاید از کم‌خوابی باشه، ولی وقتی تب‌های خفیف، ریزش مو و لاغری ناگهانی هم به این علائم اضافه شد، نگرانی توی دلش جدی‌تر شد. روز به روز انگار بدنش در حال جنگ با خودش بود. بعضی روزها انقدر بی‌حال می‌شد که حتی سر کلاس ایستادن براش سخت بود.

سارا کم‌کم از جمع فاصله گرفت، از مهمونی‌ها و فعالیت‌هایی که قبلاً دوست داشت کناره‌گیری کرد. همیشه سعی می‌کرد لبخند بزنه و بگه "خوبم"، اما درونش پر از ترس و سردرگمی بود. اون نمی‌دونست دقیقاً چه چیزی داره اتفاق می‌افته، فقط حس می‌کرد بدنش دیگه مثل قبل بهش وفادار نیست.